سری جدید سوتی های خنده دار
تاريخ : شنبه 7 بهمن 1391برچسب:, | 12:36 | نویسنده : علی محمدی

http://www.up.iranjoman.com/images/t24tf2rrekw714i5ojl.jpg

 

 

* یه خانومی تو فامیلمون هست خدای سوتیه.یه روز تو ماشین بودیم

یه دفعه گفت:
بچه ها نگاه اون ماشین سبزه ….
کدوم ؟کدوم؟…
همون سبز پروفسوریه دیگه
اینقدر خندیدیم که نفسمون بند اومده بود



* چند سال پیش با مامانم و چند نفر دیگه رفته بودیم تشییع جنازه خسرو شکیبایی….بعد مراسم که تو تالار وحدت بود داشتیم میومدیم بیروون که پرویز پرستویی از بغلمون رد شد مامانم یهو برگشت گفت eeeeeeeeeee خسرو شکیبایی….بیچاره همینجووری برگشت نگاموون کرد…کم مونده بود بگه اصلا میدونین چرا اومدین اینجا… * نشستیم با فک و فامیل اسم فامیل بازی میکنیم

داییم میوه از ‘ی’ نوشته یه کیلو خیار..!!
هیچ جوریم زیر بار نمیره که قبول نیست.



* چند روز پیش کلاس فیزیک بودیم وسطای کلاس معلم گفت سرعت چند بوده منم فکرکردم میگه ساعت چنده ،وقتی کلاس ساکت بود من گفتم ۲۰ دقیقه به هفت

کل کلاس برگشتن منو نگاه کردن، بیچاره معلم هنگ کرده بود :

خنده بازار

* ترم اول دانشگاه یه روز کارتمو جا گذاشتم مامور جلوی در گفت خانوم کارتتون؟ گفتم:من کارتمو جا گذاشتمو الانم یه کلاس مهم دارم اگه بشه اجازه بدین برم داخل!گفت :اینجوری که نمیشه یه کارت کتابخونه ای چیزی که نشون بده شما مال اینجایی! منم بعد از کلی فکر گفتم : من هیچکدومه اینا رو ندارم آخه من نوام!!




* یه بار با بچه ها رفته بودیم مسافرت بعد نصف شب خوابم نمیبرد اومدم یه چنتا اس ام اس به دوستام بدم نصفه شبی بد خوابشون کنم یهو اس ام اس اب خوردی افتابه رو کجا گذاشتیو واسه بابام فرستادم تا اومدم گوشیو خاموش کنم که نره دیدم رفت بعد ۶٫۵ صبح دیدم یریز داره گوشیم زنگ میخوره منم تو خواب بیداری یهو دیدم شماره بابامه سریع گوشیو برداشتم دیدم بابام داره میگه دلم نیومد بزارم تشنه بخوابی بیدارت کردم بگم افتابه رو کجا گذاشتم :دی


* ما دانشجوی محیط زیست هستیم. تو کلاسمون دختری بود که خیلی شر بود و توی کلاس ها اینقدر تیکه می انداخت که همه ما از خنده ریسه می رفتیم…

یکی از کلاس هامون با استادی بود که خیلی سختگیر و اخمو بود و حتی همون دختر هم جرات تیکه انداختن نداشت.
استاد یک بار قفسی سر کلاس آورده بود و اون دختر یک کنفرانس ۵ دقیقه ای ارائه داد و استاد به اون دختر گفت به من بگو این چه حیوونیه؟ قفس با پارچه ای پوشانده شده بود و فقط پاهای حیوون دیده می شد. این دوست ما جواب داد من نمی تونم بگم چه حیوونیه باید جاهای دیگه ای از بدنشو ببینم.
استاد اخم کرد و گفت: نخیر از همین پاهاش باید بفهمی چه حیوونیه
دانشجو گفت: نمی دونم …و رفت نشست
استاد پرسید ببخشید خانم اسم شما چیه؟
اون هم بلند شد و پاچه های شلوارشو کشید بالا و گفت خودتون ببینید اسمم چیه

بهترین مطالب خنده دار
- شناسنامت رو بیار تمدید اعتبار بزن
- بابام داره میره کربلا -واجب یا عمره !!؟
- هر اونس طلا ۱۲۱۰ اونسه
- رفتیم فرودگاه سوار قطار شدیم رفتیم مشهد
کنترل نامحدود ! (کنترل نا محسوس
- خدا دعا کن که من یاد بگیرم !
عکسش رو توی روزنامه نوشته بود !(چاپ کرده بود
- سوال : شماره کفشت چنده ؟ جواب : لارجم
- این ۲تا سی دی رو بگیر از روش ۲تا پرینت بگیر ! (کپی
- گلها رو جلوی نور مستقیم کولر نذاریم
- دسته عکسه جمعی=عکسه دست جمعی
- از دروازه بان گرفتنش معلومه چه توپیه ! (از توپ گرفتنش معلومه چه دروازه بانیه
قیست قلبی !( ایست قلبی
- مفت یابل اباد ! ( مبل یافت اباد
کارت سوختمند هوش ! ( کارت هوشمند سوخت
- چولیس راه پالوس ! ( پلیس راه چالوس - مده و مکینه ! (مکه و مدینه)
- حرف به گوشش نده ! ( گوش به حرفش نده
- رفتم تو خونه ، اصلا فکرشو نمیکرم ، سگ به اون کوچیکی یهو گفت “پارس”
- علی جون یه زحمت بکش اون پنجره رو کم کن
- راستی بچه ات چند سالشه ؟ ” شش و نیم سالشه
- از استخر اومدیم بیرون از سرما داشتیم میترسیدیم ! (میلرزیدیم !
- توی ماشین در حال رانندگی : ”خیلی تشنمه ، بزن کنار یکم آبسردکن بخوریم
- رضا جون ضبط رو روشن کن ببینیم رادیو چی میگه
- من خیلی شعر بلدم ، اگه راست میگی بیا با هم مشاجره کنیم ! ( مشاعره !
 


javahermarket

میزبان مارکت


  • دانلود فیلم
  • قالب وبلاگ